English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6853 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maintenance cost U هزینه نگهداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
upkeep U هزینه نگهداری وتعمیر
upkeep U هزینه نگهداری و تعمیر
cost of maintenance U هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
Other Matches
corrective maintenance U نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance U تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage U هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
sustentation U نگهداری
sustention U نگهداری
upkeep U نگهداری
protection U نگهداری
retinue U نگهداری
preservation U نگهداری
sustenance U نگهداری
internment U نگهداری
keeping U نگهداری
retinues U نگهداری
custody U نگهداری
detentions U نگهداری
maintenance U نگهداری
storage U نگهداری
holding U نگهداری
conservation U نگهداری
guarding subsidy U حق نگهداری
landing, storage, delivery U نگهداری
detention U نگهداری
retention U نگهداری
detainer U نگهداری
guardianship U نگهداری
safe keeping U نگهداری
safe guard U نگهداری
to maintain a road U نگهداری کردن
to maintain one's family U نگهداری کردن
safeguard U نگهداری کردن
organizational maintenance U نگهداری سازمانی
interlude U نگهداری مقدماتی
maintenance U تعمیر و نگهداری
maintenance period U دوره نگهداری
maintenance functions U کارکردهای نگهداری
interludes U نگهداری مقدماتی
to take keep U نگهداری کردن
tending U نگهداری کردن از
tends U نگهداری کردن از
maintrain U نگهداری کردن
maintenance support U پشتیبانی نگهداری
maintenance status U وضعیت نگهداری
maintenance U نگهداری و تعمیر
safeguarded U نگهداری کردن
safeguarding U نگهداری کردن
safeguards U نگهداری کردن
maintenance cost U ارزش نگهداری
maintains U نگهداری کردن
tenability U قابلیت نگهداری
maintain U نگهداری کردن
conserves U نگهداری کردن
conserve U نگهداری کردن
conserved U نگهداری کردن
maturing U نگهداری بتن
keep U نگهداری کردن
tended U نگهداری کردن از
tend U نگهداری کردن از
the keeping of a festival U نگهداری عید
support U نگهداری کردن
tenure U نگهداری اشغال
account U نگهداری حسابها
category U طبقه نگهداری
keeps U نگهداری کردن
upkeep U نگهداری کردن
conserving U نگهداری کردن
care U نگهداری موافبت
field capacity U فرفیت نگهداری
energy preservation U نگهداری انرژی
categories of maintenance U طبقات نگهداری
program maintenance U نگهداری برنامه
categories of maintenance U انواع نگهداری
field maintenance U نگهداری در صحرا
field maintenance U نگهداری صحرایی
cared U نگهداری موافبت
cares U نگهداری موافبت
maintain U نگهداری کردن
maintained U نگهداری کردن
care of supplies U نگهداری اماد
manage U نگهداری کردن
record keeping U نگهداری سوابق
granfather file U نگهداری می شوند
depot maintenance U نگهداری دپویی
levels of maintenance U ردههای نگهداری
preventive maintenance U نگهداری حفافتی
hold U ایست نگهداری
retentivity U قدرت نگهداری
keep track of <idiom> U نگهداری یاداشت
holds U ایست نگهداری
LSD U نگهداری تحویل
holding capacity U فرفیت نگهداری
holding costs U مخارج نگهداری
holding time U زمان نگهداری
preventive maintenance U نگهداری پیشگیری
deffered maintenance U نگهداری مخصوص
warehousing U نگهداری در انبار
preventive maintenance U نگهداری پیشگیرانه
depot maintenance U نگهداری امادگاهی
restraint U نگهداری خودداری
restraints U نگهداری خودداری
managements U اجرا و نگهداری شبکه
management U اجرا و نگهداری شبکه
schedule maintenance U نگهداری زمانبندی شده
maintenance routine U روال تعمیر و نگهداری
software maintenance U نگهداری نرم افزار
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
to bear up U نا امیدنشدن نگهداری کردن
maintenance work U کار تعمیر و نگهداری
keep time <idiom> U نگهداری میزان و وزن
entertainable U قابل پذیرائی و یا نگهداری
hold something back <idiom> U نگهداری اطلاعات از کسی
depositery U محل نگهداری سپرده
membrane curing U نگهداری غشایی بتن
gasholder U محل نگهداری بنزین
gasholders U محل نگهداری بنزین
ammunition depot U محل نگهداری مهمات
power of reservation U حق نگهداری وذخیره کردن
remote servicing U نگهداری از راه دور
remote maintenance U نگهداری از راه دور
gurantee period U دوره نگهداری تاسیسات
moist curing U نگهداری مرطوب بتن
support U تایید کردن نگهداری
mew U دراصطبل نگهداری کردن
mewed U دراصطبل نگهداری کردن
system maintenance U تامین و نگهداری سیستم
maintenance U نگهداری از تاسیسات یاساختمان
baby farm U محل نگهداری کودکان
bestride U نگهداری ودفاع کردن از
mewing U دراصطبل نگهداری کردن
poor law U قانون نگهداری از تهیدستان
accountable supply distribution activity U سازمان نگهداری سوابق امادی
bee-keeper U متصدی نگهداری از زنبور عسل
warren U محل نگهداری حیوانات وحشی
accountable depot U مرکز نگهداری سوابق حسابداری
bee-keepers U متصدی نگهداری از زنبور عسل
carry over <idiom> U برای بعد نگهداری کردن
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
warrens U محل نگهداری حیوانات وحشی
to have custody of U نگهداری یا امانت داری کردن از
administrative crypto account U نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
patronizes U نگهداری کردن مشتری شدن
patronized U نگهداری کردن مشتری شدن
patronize U نگهداری کردن مشتری شدن
patronises U نگهداری کردن مشتری شدن
patronised U نگهداری کردن مشتری شدن
administrator U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
confessio U [محل نگهداری جسد شهید]
fit call U رده یکم تعمیر و نگهداری
preventive U ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
columbarium U جای نگهداری خاکستر مردگان
stickboy U متصدی نگهداری چوبهای هاکی
remote maintenance U تعمیر و نگهداری از راه دور
remote servicing U تعمیر و نگهداری از راه دور
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
administrators U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
service U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
serviced U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
tape library U اتاق مخصوص نگهداری نوار
customer U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
customers U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
gross negligence U تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
threes U سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
apicultural U مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
for keeps U برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
bone-house U [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
buffer U کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
file maintenaee U اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
hand-held U آنچه قابل نگهداری در دست است
three U سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
bonded store U انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
maintenance float U شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
sacrist U متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
lay up <idiom> U گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
magazine area U محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
maintenance calibration U تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
lay up <idiom> U ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
white paternoster U دعای نگهداری ازشر روح پلید
conservancy U نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
reliquary U فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
reliquaries U فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
holding station U محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
holdup U بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
accountability U ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
database U ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
deep cycling U روشی برای نگهداری باطریهای نیکل- کادمیم
fe U فردمسئول نگهداری و تعمیرسخت افزار و نرم افزارکامپیوتر
databases U ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
cycle stock U موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
bonded goods U کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
vivary U جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
Recent search history Forum search
1offshoring
2to keep someone up
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com